سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ویکی دانش
   مشخصات مدیر وبلاگ
 
    آمارو اطلاعات

بازدید امروز : 249
بازدید دیروز : 0
کل بازدید : 108399
کل یادداشتها ها : 453

نوشته شده در تاریخ 87/12/12 ساعت 4:56 ع توسط دانش دوست



امروزه شاید
اطلاعات و آنچه رسانه‎های همگانی در زمینه‎های مختلف اجتماعی و سیاسی عرضه
می‎دارند از جمله گرانبهاترین موضوع در جوامع انسانی باشد .برخی
نظریه‎پردازان ارتباطات بر این اعتقادند که اهمیت این امر تا به آنجاست که
امروزه اختیار جهان تنها در دست کسی است که نفوذ قابل ملاحظه‎ای بر
رسانه‎ها دارد.از این رو هر کشور به فراخور و ظرفیت رسانه‎های گروهی خود
سعی دارد همه چیز را از این طریق و به شیوه‎ی دلخواه و متناسب با آمال و
آرزوهای خود منعکس و اداره نماید .در عصری که فرا ارتباطات نامیده می‎شود
و زندگی روزمره مردم با تمام وجود متأثر از چنین پارادیمی است ، به سختی
می‎توان منکر متغیری چنین قدرتمند در عرصه‎ی زندگی بشر گردید .

بی‎توجهی
به این مهم می‎تواند جوامع را در معرض رکود و عقب‎ماندگی جدی قرار دهد ،
به گونه‎ای که حتی بسیاری از صاحب‎نظران تحولات اجتماعی قائل به تغییرات
بسیار جدی و بنیادین در عرصه‎ی زندگی اجتماعی بشر و فرهنگ جوامع در
آینده‎ای نه چندان دور می‎باشند .در این میان رسانه‎ها به عنوان یکی از
مهمترین نمادهای این تحول عظیم در عرصه‎ی زندگی بشر رفته رفته نقش و
جایگاهی استراتژیک و پیچیده به خود گرفته و به عنوان عاملی سرنوشت ساز و
تعیین کننده در انتخاب انسان امروز مطرح شده‎اند .

با تمام تعاریف و
الزامات شمرده شده نباید زوایای منفی ناهنجار و مشکل‎ساز آن را نیز از نظر
پنهان کرد ، چرا که غفلت از آن می‎تواند سبب تغییرات ناخواسته و حتی
تهدید‎کننده‎ای بر ارزش‎ها و فرهنگ جوامع گردد .

- امروزه رسانه‎های جمعی یکی از پیچیده‎ترین عناصر قابل طرح در انحرافات اجتماعی هستند .

دقیق‎تر
آن که فرهنگ سنتی اکثر جوامع دستخوش تغییر و تحول شده و همه تا حدودی
متأثر از آنچه فرهنگ واحد جهانی نام گرفته است ، شده‎اند . بدون تردید
رسانه‎های قدرتمند و فعال در جهان تمام سعی و تلاش خود را جهت مسخ فرهنگ
جهانیان و دیکته نمودن الگوها و هنجارهای مورد نظرشان به کار گرفته‎اند .

تکنولوژی‎های
جدید نظرات سلطه‎ی فرهنگی را افزایش می‎دهد و با مظاهر فریبنده‎ی خود
جوامع تحت سلطه را مدهوش فرهنگ مبتذلشان می‎کنند که این امر ناشی از
سرمایه‎گذاری بسیار و برنامه‎ریزی دقیق آنان در جهت بی‎هویت کردن کشورهای
تحت سلطه است . وسایل ارتباط جمعی در ذهن و فکر مردم عقاید ، ارزش‎ها و
هنجارهای خاصی را توسعه داده یا تثبیت می‎کنند .

رسانه‎های جمعی معمولاً ارزش‎های کلان جامعه و جنبه‎های هنری خرده‎فرهنگ‎ها را به مردم عرضه می‎دارند .

مثلاً در بسیاری از فیلم‎ها و همچنین تلویزیون تأکید بر ارزش‎های کلانی چون میهن پرستی و مسایل دینی فراوان دیده‎ می‎شود .

معتاد شدن به معنی عام کلمه از اثرات منفی این پدیده است به خصوص این امر در کودکان بیشتر دیده می شود.

کودک چنان به برنامه‎های مورد علاقه‎ی خود گرایش پیدا می‎کند که ضروری‎ترین امور زندگی و تعامل اجتماعی را از یاد می‎برد .

بر
عکس هر گاه وسایل ارتباط جمعی یک سویه قابل انتظار است در حالی که بسیاری
از بزرگسالان به مکانیزم‎های دفاعی خاص خود مجهز شده‎اند ، اما این موضوع
در مورد کودکان مصداق کمتری دارد چرا که هنوز ذهن کودک رموز تحلیل عقاید و
سنجش و سپس پذیرش یا طرد منطقی آن را درک نکرده است ، از این رو وقتی
کودکان بدون هیچ پناه و یا حفاظ در برابر وسایل ارتباط جمعی قرار می‎گیرند
، سخت تأثیر پذیر شده و ناچار به سختی آسیب‎پذیر خواهند شد .

تلویزیون
به مثابه‎ی رسانه‎ای همه‎گیر و پرنفوذ تأثیری فراتر و بیشتر از سایر
رسانه‎های موجود دارد . نظر به این که معمولاً تصویر بیش از نوشته یا سخن
انسان را متأثر می‎سازد ، بیشتر بررسی‎های مرتبط با تأثیر وسایل ارتباط
جمعی در رفتارهای انحرافی به سینما ، تلویزیون و احتمالاً نوارهای مصور
اختصاص یافته است .

با این وجود مرور برخی از تحقیقات و یافته‎های
پژوهشی نشان می‎دهد که تلویزیون در قالب موارد تأثیر قابل ملاحظه‎ای در
افزایش خشونت یا تحمیل عقاید و تغییر افکار ندارد.

شاید مشکل در این
قبیل پژوهش‎ها بدین سبب باشد که هیچ‎گاه نمی‎توان تأثیر تلویزیون را از
متغیرهای دیگری مانند پایگاه اجتماعی ، ساخت خانواده‎ها ، جنس ، سن ،
تحصیلات و ساخت روانی فرد جدا کرد و درباره‎ی آن به داوری نشست .

بی‎مناسبت نیست که در این مجال و به اختصار به توضیح دو نظریه در این زمینه اشاره کنیم .

در
نظریه‎ی نخست مدافعان آن معتقد به تأثیر « روان پالایی » برنامه‎های
تلویزیونی هستند و در دیدگاه دوم مدافعان قائل به فرضیه تأثیر « تقلیدی »
بودن آنند .اگر چه برای اثبات هر دو دیدگاه شواهدی در دست است ، ولی
نظریه‎ی دوم طرفداران بیشتری دارد . این نظریه بر یافته‎‎های زیر متکی است
:

الف ) برخی مطالعات نشان دهنده‎ی رفتارهای تقلیدی برگرفته شده از نمایش و مشاهده‎ی برخی از تولیدات تلویزیونی در مخاطبان است .

ب ) آزمایش‎هایی که نشان می‎دهد تماشای خشونت در برنامه‎های تلویزیونی موجب افزایش رفتار خشونت‎آمیز نوجوانان و جوانان می‎شود .

حضور
پدیده‎های قدرتمندی در مسیر زندگی تکاملی انسان چون مدرسه، اشتغال، ازدواج
و غیره موجب تغییرات بنیادینی در زندگی بشر و وضع نظم و شرایطی نوین
می‎گردد .

در این میان رسانه‎های گروهی از آن جمله متغییرهای کار
آمد و مؤثری محسوب می‎شوند که عادات و رسوم سابق را تغییر داده ، وضع
فرهنگ و رویه‎های جدیدی می‎شود .

تأثیر رادیو، تلویزیون، جراید
ماهواره، اینترنت و ... بر زندگی افراد سبب شده است تا افراد در شرایطی
جدید و قهری برنامه‎ی خود را متناسب و همسو با آنها تغییر دهند.

به
عنوان نمونه معمولا اعضای خانواده برنامه‎ی کار و زندگی خود را طوری تعیین
می‎کنند که بتوانند به موقع از تماشای برخی از برنامه‎ها بهره‎مند شوند .

قطعا
تأثیر رسانه‎های متنوع و متعدد برحسب محیط و برداشت تماشاگران مختلف جامعه
فرق می‎کند و گروه‎های تحصیل کرده با دارا بودن معلومات کافی و آگاهی وسیع
می‎توانند مسایل را از ابعاد مختلف شناسایی و بررسی نموده و درباره‎ی آنها
به قضاوت نشسته و داوری نمایند .

لیکن گروه‎های کم سواد و ناآگاه،
به واسطه‎ی محدودیت اطلاعات و درک ناکافی در موارد زیادی قادر به تجزیه و
تحلیل داده‎های دریافتی نبوده و به ناچار یا آنها را می‎پذیرند و یا این
که خود را نسبت بدانها بیگانه احساس کرده و از اظهار نظر خودداری می‎کنند.

اما
آن چه مسلم است، رسانه‎ها به شیوه‎های متفاوتی با جرم و خشونت ارتباط
دارند , در میان رسانه‎های جمعی، فیلم‎های سینمایی به عنوان یک عامل مؤثر
در انحراف و بزه‎کاری جوانان سابقه‎ی قدیم‎‎تری دارند .

نمایش اعمال خشونت‎بار، کشتار، جنایت و نیز صحنه‎های هیجان‎انگیز در فزونی و تشدید اعمال انحرافی و بزه اثر بسزایی دارد.

نقش
فیلم‎ها در بزه‎کاری و جرم و جنابت از این امر ناشی می‎شود که آنها
صحنه‎های پرخاشگرانه مانند تندخویی، بی‎رحمی، آدم‎کشی و دعوا را با تمام
فنون و به کارگیری آخرین و پیچیده‎ترین شگردهای سینمایی ناشی از فن‎آوری
روز در این حوزه به نمایش می‎گذارند .

چیزی که امروز به نظر می‎رسد ، در بخش قابل توجهی از فیلم‎ها و سریال‎های پخش شده از رسانه‎ی تصویری ملی ما دیده می‎شود .

تحقیقات
نشان می‎دهد که تعداد زیادی از بزه‎کاران در مقایسه با افراد عادی به دیدن
فیلم‎های سینمایی خشونت‎بار و جنایی و از این قبیل دلبستگی بیشتری
داشته‎اند ، امابه طور کلی نتایج پژوهشگران در مورد اثرات رسانه‎های
تصویری و جرم در چند محور مشترک است :

1 ـ کج روان بیشتر از سایرین داوطلب تماشای صحنه‎های خشونت‎آمیز هم در تلویزیون و هم در سینما و در داستان‎های جنایی و خیالی هستند .

2 ـ مشاهده شده است که بعضاً سینما و تلویزیون به مثابه‎ی یک ابزار فرار از واقعیت انتخاب شده است .

3
ـ با وجود آن که برخی از روان‎شناسان و جامعه‎شناسان به نقش درمانی روانی
اجتماعی رسانه‎ها نیز توجه می‎کنند و بر این عقیده‎اند که مطبوعات ، رادیو
و تلویزیون و سینما با انتشار اخبار و داستان‎های جنایی و پلیسی بسیاری از
بیماران روانی را که عقده‎های سرکوب شده و تمایلات خشونت‎آمیز و ناخودآگاه
دارند ، درمان می‎کنند ، اما نباید این واقعیت را فراموش کرد که مضامین
متضمن قتل ، جنایت ، خشونت و رفتارهای هنجارشکن و مغایر با قانون و قوانین
هر جامعه در قالب هر یک از اشکال فیلم ، صوت ، نوشته ، گزارش ، تبلیغ و
... ممکن است روحیه‎ی هنجارشکنی ، قانون گریزی ، ماجرا جویی و خشونت و ...
را در بینندگان تحریک و آن‎ها را به سوی عوامل ضد اجتماعی و مخرب و هنجار
شکن سوق دهد .

این موضوع به خصوص در مورد نوجوانان و جوانان از اهمیتی دوچندان برخوردار است .

از
طرفی بررسی رابطه بین جرم و رسانه‎های گروهی بی‎نهایت پیچیده است ، زیرا
که جرم و بزه با پدیده‎ها و نیروهای اجتماعی تاریخی گسترده‎ای محاط
می‎شوند و رسانه‎ها تنها جزئی از نظام اطلاعاتی نمادین گسترده‎ای هستند که
شناخت اجتماعی درباره‎ی جهان را به وجود آورده و توزیع می‎نمایند .

رسانه‎ها
به شیوه‎‎های مختلف که معمولاً در بحث‎های همگانی در نظر گرفته می‎شود ،
همانند اثرات آنها بر سیاست‎های همگانی و نگرش‎های اجتماعی کلی درباره‎ی
خشونت با جرم مرتبط می‎شود . افزون بر پیچیدگی‎های ارتباط رسانه‎ای
سرچشمه‎های متعدد دیگری وجود دارد که یا با ارتباط متقابل با رسانه‎ها یا
به تنهایی باعث به وجود آمدن جرم می‎شوند.

این سرچشمه‎ها از ویژگی‎های فردی تا جنبه‎های تاریخی ، اجتماعی ، فرهنگی و ... را در بر می‎گیرد .

اهمیت
عامل‎های غیررسانه‎ای همانند شرایط خانوادگی ، ویژگی‎های ژنتیکی و
روان‎شناختی فردی ، ساختار اجتماعی ، روابط نژادی و شرایط اقتصادی در به
وجود آمدن جرم عموماً شناخته شده‎اند ، لذا به نظر می‎رسد بهتر آن باشد که
نقش رسانه‎ها را در شکل‎گیری جرم و بزه‎کاری در جوامع توأم با سایر عوامل
موجده‎‎ی جرم و بزه‎کاری مورد بررسی و مطالعه قرار گیرد .

البته این
بدان معنا نیز نخواهد بود که یا نقشی برای رسانه‎ها در شکل‎گیری انحرافات
اجتماعی قائل نباشیم ، یا نقش و تأثیر آن را کم‎اهمیت بدانیم ، بلکه قصد
آن است که بر این نکته تأکید شود که باید ریشه‎ی جرم و انحراف را در بستری
متشکل از متغیرهای متعددی جستجو کرد که هر یک سهم و جایگاه خود را در
شکل‎گیری آن دارا می‎باشند .

در این رابطه ( یعنی رسانه‎ها و جرم ) دو دیدگاه مشهور وجود دارد که بیان آنها نشان‎دهنده دو نظر کاملاً متمایز از یکدیگر است .

پیروان
دیدگاه اول معتقدند که رسانه‎ها نه تنها عامل به وجود آوردن جرم در
جامعه‎اند که نقش غیر قابل انکاری در پیچیده شدن جرایم و سازمان دهندگی آن
دارند .

دیدگاه دوم مطرح می‎کند که رسانه‎ها هیچ گونه اثری بر شکل‎گیری جرم ندارند و یا اثرات بسیار محدودی دارند .

اعتبار
نسبی این دو دیدگاه متضاد یعنی محوری بودن رسانه‎ها و بی‎اهمیتی رسانه‎ها
به نوعی سبب آشفتگی در تحلیل صاحب‎نظران این حوزه شده است و این همان
نکته‎ای است قبلاً به آن اشاره شد که نباید نگاهی مطلق و یک سویه در تحلیل
رابطه‎ی جرم و رسانه داشت، بلکه باید پذیرفت که تحلیل این رابطه در جایی
بین این دو بی‎نهایت ( دو نظریه‎ی مطرح شده اخیر ) قرار دارد .

پژوهش در زمینه‎ی جرم مقلدانه مدرک و شواهد مختصری از اثر جرم‎زایی رسانه‎ها به دست می‎دهد .

رسانه‎ها
به تنهایی نمی‎توانند یک فرد تابع قانون را به یک مجرم تبدیل کنند و
شایسته نیست علت جرم را به تنهایی متوجه رسانه‎ها کرد ، شاید به همین خاطر
باشد که راهبردهای انتخاب شده متکی بر این نظریه تاکنون اثر چندانی در
کنترل انحرافات اجتماعی نداشته است.

به نظر می‎رسد این استدلال نیز
واجد دلایل و مستندات قوی و محکمی نیست که نشان دهد رسانه نقش چندانی بر
شکل‎گیری انحرافات اجتماعی ندارند . به رغم این دو گرایش خوش‎بینانه و
بدبینانه باید یادآور شد که رادیو ، تلویزیون ، فیلم‎های سینمایی ،
مطبوعات و سایر ابزارهای اطلاع‎رسانی خود وسیله‎ی تعیین‎کننده‎ای که موجد
جرم باشند ، محسوب نمی‎شوند ، بلکه ابزاری هستند که می‎توانند به شکل
دلخواه مورد بهره‎برداری قرار گیرند .

در پایان باید افزود که
رسانه‎های جمعی نیز مانند بسیاری از یافته‎ها و ساخته‎های انسانی در آن
واحد می‎توانند مفید یا مضر باشند, همانطور که از انرژی هسته‎ای می‎توان
در مقاصد صلح‎آمیز و یا به منظور جنگ‎افروزی سود جست ، از رسانه‎های جمعی
نیز می‎شود استفاده و بهره‎ای دو سویه برد . بنابراین پر واضح است که این
انسان‎ها هستند که کاربرد و استفاده از این ابزار را به خوبی یا بدی رقم
می‎زنند و باز انسان‎ها هستند که مفاهیم نیکی و بدی را به محتوای
برنامه‎های منتشر شده نسبت می‎دهند .

برگرفته از مقاله دکتر بابایی:
دفتر پیشگیری از وقوع جرم قوه قضائیه به نقل از ماهنامه الکترونیکی پژواک
© کپی رایت توسط .:مقاله نت.: بزرگترین بانک مقالات دانشجویی کلیه حقوق
مادی و معنوی مربوط و متعلق به این سایت و گردآورندگان و نویسندگان مقالات
است.)

با تشکر از کتاخانه ی تبیان








طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ